آخرین اخبار

اعتراضات مردم و برخورد حاکمیت با معترضان پس از صد روز چه تغییراتی کرده است؟

حسین واله استاد فلسفه دانشگاه با گذشت صد روز از اعتراضات مردم، این‌چنین برآورد کرده که فاصله میان طرفین منازعه کم نشده اما می‌توان انتظار داشت وجوه علانیت در آینده تجلی کند و معترضان و مخالفان آنان برای رسیدن به آرمان‌هایشان تصویری حقیقی‌تر از خود جستجو کنند.

اشتراک گذاری
16 دی 1401
کد مطلب : 4121

اعتراضات مردمی

رویداد۲۴ حسین واله استادیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی و معاون سیاسی وقت دفتر سیدمحمد خاتمی در گفت‌وگو با رویداد۲۴ در تحلیل خود از شرایط موجود، به رسمیت شناختن اعتراضات را یکی از نشانه‌های تحول مثبت ارزیابی کرده است. او می‌گوید: «به رسمیت شناختن وجود مسأله هر چند بطور تلویحی و غیر رسمی از جانب حکومت، گذر از آرزواندیشی سیاسی در کانون تفسیر از ناآرامی‌ها به مطالبه‌های واقعگرایانه‌تر در جانب ایرانیان مهاجر و ایستادگی معترضان بر خواسته‌های خود در قالب‌های آرام‌تر می‌تواند نشانه‌های تحولی مثبت در پدیدۀ جاری تلقی شود.»

واله در تحلیل خود چنین گفته است: «چهل روز پیش، در توصیفی تهی از داوری ارزشی در باب ناآرامی‌های سه ماهه اخیر و سمتگیری‌های احتمالی آن، پیش‌بینی کردم که محتمل‌ترین سرانجام اعترا ض‌ها، سازشی راهبردی بین طرف‌های درگیر بر پایۀ مصالح مشترک بنیادین خواهد بود که در آن هیچ خرده‌فرهنگ و گروه اجتماعی حذف نمی‌شود و تکثر به رسمیت شناخته می‌شود و نظم ذیل حقوق همگان استقرار می‌یابد. اکنون با برآورد خود از دورۀ چهل روزه بر اساس اطلاعات کشف عمومی و رسانه‌ای می‌توانم با اطمینان نسبی بگویم در این چهل روزه، سمت و سوی تحولات عمدتا در همان مسیر قرار داشته است.»

وجه پررنگ ناآرامی‌ها در تفسیر رادیکالی بود که گروه‌هایی از ایرانیان مهاجر به غرب بر آن نهادند و رسانه‌های فارسی‌زبان خارج کشور ترویج کردند. در آن تفسیر، این پدیده انقلاب تمام‌عیار ملت ایران علیه نظام سیاسی معرفی شد، مراحل پیاپی آن تا سرنگونی این رژیم و استقرار حکومت جایگزین، ارائه و پیشرفت در این زمینه گزارش می‌شد.

تظاهرات و اعتصاب‌های گسترده در سراسر کشور در وجوه گوناگون و در اعتراض به حکومت، گام‌های فزاینده و پیش‌رونده به سوی انقلاب دوم ایران معرفی شد. انتظار اوج‌گیری پیوستۀ کنش‌های انقلابی معطوف به سرنگونی حکومت چندان قدرت یافت که برخی دولت‌های غربی و عمدتا اروپایی را به واکنش‌هایی برانگیخت، موهم این احساس که باید از هم اکنون در رژیم آیندۀ ایران جای پایی در خور دست و پا کنند.

اعلام همبستگی تمام‌عیار این دولت‌ها با جنبش انقلابی ملت ایران و برخورد قاطع‌تر با رژیم در تهران مانند اخراج سفیران و قطع روابط دیپلماتیک خواستۀ رسمی اعلام شدۀ کانون‌هایی از ایرانیان مهاجر بود که خود را در جایگاه رهبری جنبش قلمداد می‌کردند. اما در مواجهه با روند طبیعی و عینی حوادث واقعی در داخل کشور و نیز در اثر ناکامی در تشکیل حکومت موقت انتقالی در خارج از کشور، فضای رسانه‌ای اندک اندک نیاز به تغییر رویکرد را احساس کرده به موضع واقع‌گرایانه‌تری عقب نشست: مسؤل ساختن حکومت ایران در قبال برخورد با اعتراض‌ها در داخل و موارد نقض حقوق بشر در سرکوب مردم. اکنون گزارش کنش‌های عمومی انقلابی و گسترش یابنده در داخل به تدریج جای خود را به تبیین‌های لازم از ضرورت اعمال فشار بر حکومت ایران برای تن دادن به استاندارد‌های حقوق بشری و دموکراتیک داده است. 


بیشتر بخوانید: آینده اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ چیست و چه چشم‌اندازی پیش روست؟


معترضان فعال در داخل کشور در این دوره خواسته‌های خود را پی گرفته‌اند، اما روش‌های تازه‌ای را به‌کار بسته‌اند. تظاهرات و تجمع‌ها و تحصن‌ها جای خود را به کنش‌های آرام‌تر و گویا تری مانند بیانیه‌ها و نامه‌های دسته‌جمعی و فردی و گفت‌وگو‌های آشکار و نیمه‌آشکار رسمی و غیررسمی و خطبه‌ها و سخنرانی‌ها و مقاله‌ها و مراسم بزرگداشت کشته‌شدگان و امثال آن داده است.

رفته‌رفته خود معترضان در داخل، تفسیر کنش‌ها و بیان خواسته‌های خود را به‌دست گرفته‌اند و همگرایی معناداری در این زمینه بروز داده‌اند. این تغییر روش هم طبیعی و هم پیش رونده است؛ طبیعی است از این نظر که با فاصله زمانی از مبدأ اعتراض‌ها (درگذشت تراژیک مهسا امینی) چگالی عواطف کاهش یافته درون‌مایۀ اعتراض‌ها مهم‌تر شده و طبعا رفتار‌های نمادین تغییر کرده است و پیش‌رونده است، چون واضح‌تر، بی‌واسطه‌تر و کم‌هزینه‌تر شده است. آنچه افول تحرک خیابان نامیده شد، تنها تحولی در روش ابراز و نه تغییری در سمت‌گیری اساسی اعتراض‌ها ست.

حکومت سیری را از پراکندگی و تا حدی آشفتگی مواضع و واکنش‌ها به انسجام بیشتر و کنترل دقیق‌تر بر خود، طی کرده است. اظهارات مقام‌های رسمی عالی رتبه یکدست‌تر شده، فضای رسانه‌ای رسمی کاملا کنترل شده و واکنش‌های رسمی به اعتراضات، حساب شده‌تر دنبال شده است. در حالی‌که اعزام هیأت‌ها و سفر‌ها و سرکشی‌های رسمی حاکی از احساس دقیق‌تر جوانب بحران در سطح حکومت است، گفتمان رسمی کماکان از تفکیک اصل اعتراض‌ها از بهره‌برداری سیاسی دیگران از آن، اجتناب می‌کند هر چند تفاوت میان کنشگران از نظر انگیزه را به رسمیت می‌شناسد.

تقسیم کاری میان نهاد‌های مختلف حکومت معطوف به حفظ ارتباط با لایه‌های مختلف و برانگیختۀ اجتماعی مشاهده می‌شود: در حالیکه برخی نهاد‌های رسمی از توقف گشت ارشاد و تکاپوی روش‌های مناسب نو در ادارۀ این موضوع و حتی تجدید نظر‌هایی در شیوه‌های حکمرانی می‌گویند، نهاد‌های رسمی دیگری بر برخورد جدی با اغتشاشگران و ایستادگی حکومت بر مواضع هویتی تاکید می‌کنند وبرای حامیان خارجی آنچه اغتشاش می‌نامند خط و نشان می‌کشند. کوشش فوق العاده برای عادی سازی اوضاع یا عادی نشان دادن آن هر چند از باب البلیّه اذا عمّت طابت، نشان از احساس ضرورت حاد به گذر از بحران دارد و دلالت اصلی آن به رسمیت شناختن غیر رسمی مسأله است.

به رسمیت شناختن وجود مسأله هر چند به‌طور تلویحی و غیر رسمی از جانب حکومت، گذر از آرزواندیشی سیاسی در کانون تفسیر از ناآرامی‌ها به مطالبه‌های واقع‌گرایانه‌تر در جانب ایرانیان مهاجر و ایستادگی معترضان بر خواسته‌های خود در قالب‌های آرام‌تر می‌تواند نشانه‌های تحولی مثبت در پدیدۀ جاری تلقی شود.

مثبت بودن این تحول هرگز به این معنا نیست که فاصله میان طرفین منازعه کم شده یا رو به سوی کم شدن دارد، تنها بیانگر نضج بیشتر این فرایند و عقلانی‌تر شدن رفتار‌های نیرو‌های درگیر در آن است. اگر این برآورد خیلی از واقعیت به‌دور نباشد، می‌توان انتظار داشت وجوه دیگر عقلانیت نیز در آینده تجلی کند؛ معترضان و مخالفان داخلی آنان به تصویری حقیقی‌تر از خود، انتظاراتی قابل تحمل‌تر برای حریف خود و راهکار‌هایی کم آسیب‌تر برای رسیدن به آرمان خود جستجو کنند. راه به سازش بزرگ از این مسیر هموار‌تر می‌شود اگر الهه عقلانیت موفق شود، شکاف حقیقی میان مطلوب‌های مردم ایران در طبقات و گروه‌های مختلف با دستورکار‌های دیگر را به قدر کافی بر ملا کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 3 =